پناه چت
در زمان های قدیم کشاورزی در مزرعه ای زندگی میکرد روزی کشاورز اردکی زیبا را پیدا می کند که بالش شکسته است
کشاورز قصه ی ما ان اردک را به خانه برده و درمان می کند
مدت ها طول میکشد تا اردک بهبود یابد
هم کشاورز و هم اردک به هم وابسته شده بودند
بالاخره روزی رسید که اردک توانست بالش را حرکت دهد
کشاورز بسیار خوشحال شد و جشنی گرفت و اردک را کشت و ان را کباب نموده و خورد
اگر ازین داستان های پند اموز خاستید بازم میزارم
یادتون نره به پناه چت یه سری بزنید خوشحال میشم